بخشی از کتاب هوش هیجانی برای مدیران پروژه: یک موقعیت خطرناک
«آیا میدانی چقدر خطرناک است که از احساساتت باخبر نباشی؟» این سؤال را ریچ در تابستان سال ۲۰۰۱ از من پرسید. او درمانگر است و از آن زمان به بعد سرپرست و مشاور شغلی من شده است. سؤال او مرا به تفکر واداشت. «خطرناک؟» او کلماتش را با دقت و کنجکاوی انتخاب کرده بود. باخبرنبودن از احساساتم چه خطری میتوانست برایم داشته باشد؟ من ۳۹ سال داشتم و بیش از هفده سال مدیر پروژه ای موفق بودم. پیشرفتم در کار آهسته، اما مستمر بود. از سال ۱۹۹۵ مدرک مدیریت پروژه حرفه ای داشتم. برای خودم یک مدیر پروژه حرفه ای بودم و مدیریت پروژه را زندگی، تفکر و حتی تنفس کرده بودم. هیچکس تا آن زمان از من سؤالی در مورد احساسات نکرده بود. هیچکس یادآوری نکرده بود که ممکن است خطری در کار باشد. چه چیزی میتوانست خطرناک باشد؟ چرا احساسات آنقدر مهم بودند؟
نقطه شروع برای به کار بردن هوش هیجانی در مدیریت پروژه زمانی است که ما می پذیریم مدیریت پروژه عبارت است از انجام دادن کارها از طریق دیگران. همگی ما به عنوان مدیران پروژه برای موفقیت به یکدیگر وابسته ایم. به منظور بدست آوردن هر نتیجه چشمگیر، ما به یک گروه نیاز داریم. پروژه های بزرگ و مهم معمولا به تیم های بزرگ و موثر و هم چنین یک مدیر پروژه تاثیرگذار نیاز دارند. پیشرفت به عنوان یک مدیر پروژه نیازمند درک و تسلط بر مفهوم هوش هیجانی است. بله، تسلط بر هوش هیجانی! مدیرانی که بر هوش هیجانی تسلط دارند، می توانند حرفه خود را از طریق گرفتن و تحویل دادن مدام پروژه های بزرگ تر و مهم تر ارتقا دهند. در واقع، موفقیت در پروژه های بزرگ و پیچیده عمدتا به سطح هوش هیجانی مدیر پروژه بستگی دارد. مدیرانی که در هوش هیجانی مهارت دارند، از مدیران دیگر متمایز می شوند. آن ها قادر خواهند بود با تعداد افراد و گروه های یکسان نتایج بهتری را به دست آورند. آن ها در حرفه خود به حد عالی می رسند و از خود و روابط خود با دیگران رضایت بیشتری خواهند داشت.
کتاب هوش هیجانی برای مدیران پروژه
آنتونی مرسینو
دکتر علی محمد گودرزی، شیرین ناظرزاده
زمستان ۱۳۹۲-چاپ دوم بهار۹۶
ناشر: انتشارات آریانا قلم
۱۸٬۵۰۰ تومان